مقاله پژوهشی
امیرضا وکیلی فرد؛ محمد باقر میرزایی حصاریان؛ محمد تقی راد
چکیده
بررسی نگرش زبانآموزان در مورد زبان و ادبیات یکی از مسائل مطرح در زبانشناسی اجتماعی و مطالعات آموزشکاوی زبان است. با مطالعۀ نگرش فارسیآموزان، میتوان از رفتار اجتماعی آنان نسبت به یادگیری زبان و نقش متنهای ادبی در یادگیری زبان فارسی و نیز جایگاه آنها در میان زبانآموزان آگاهی یافت. از آنجا که جایگاه متنهای ادبی در ...
بیشتر
بررسی نگرش زبانآموزان در مورد زبان و ادبیات یکی از مسائل مطرح در زبانشناسی اجتماعی و مطالعات آموزشکاوی زبان است. با مطالعۀ نگرش فارسیآموزان، میتوان از رفتار اجتماعی آنان نسبت به یادگیری زبان و نقش متنهای ادبی در یادگیری زبان فارسی و نیز جایگاه آنها در میان زبانآموزان آگاهی یافت. از آنجا که جایگاه متنهای ادبی در آموزش زبان در میان آموزشکاوان زبان فارسی مورد بحث است، چنین بهنظر میرسد که آگاهی از نگرش فارسیآموزان در این زمینه ضروری است. تاکنون نقش متون ادبی در آموزش زبان فارسی از نگاه فارسیآموزان کمتر مطالعه شده است؛ از همین رو، پژوهش حاضر به روش میدانی با بهرهگیری از پرسشنامه انجام گرفته است. پرسشنامهای شامل 45 گویه در مورد دیدگاه فارسیآموزان دربارۀ نقش متون ادبی درآموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان در اختیار 166 نفر از فارسیآموزان دورۀ تکمیلی قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان داد که در مجموع، نگرش فارسیآموزان نسبت به استفاده از متون ادبی در آموزش زبان فارسی مثبت و معنیدار است و شاخصهای مورد نظر در ترغیب فارسیآموزان نسبت به آموزش زبان فارسی از طریق متون ادبی مؤثّر است. نتایج پژوهش را میتوان در زمینۀ آموزش زبان و برنامهریزیهای درسی برای فارسیآموزان غیرایرانی به کار گرفت
مقاله پژوهشی
زبان و ارتباطات
شیرین پورابراهیم
چکیده
تحلیل انتقادی استعاره از رویکردهای بینرشتهای در مطالعات زبانی است که عملاً با لیکاف و جانسون (1980) شروع شد و چارتریس– بلک (2004) به معرفی آن بهعنوان یک نظریه پرداخت. این پژوهش درصدد است به چگونگی مفهومسازی انتخابات در سرخط روزنامههای ایران بپردازد و اینکه چگونه ایدئولوژیهای سیاسی متفاوتِ اصولگرا و اصلاحطلب، در مشروعیتبخشی ...
بیشتر
تحلیل انتقادی استعاره از رویکردهای بینرشتهای در مطالعات زبانی است که عملاً با لیکاف و جانسون (1980) شروع شد و چارتریس– بلک (2004) به معرفی آن بهعنوان یک نظریه پرداخت. این پژوهش درصدد است به چگونگی مفهومسازی انتخابات در سرخط روزنامههای ایران بپردازد و اینکه چگونه ایدئولوژیهای سیاسی متفاوتِ اصولگرا و اصلاحطلب، در مشروعیتبخشی به خودی و مشروعیتزدایی از رقیب عمل میکنند. برای انجام این کار از مدل محورهای اشاری شیلتون (2004) استفاده میشود. دادههای پژوهش از میان استعارههای مفهومی موجود در سرخط 12 روزنامة اطلاحطلب و اصولگرا در بازه زمانی دوماهة قبل و بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال 96 ایران استخراج شد. پس از بررسی مشخص شد که سه استعارة «انتخابات سفر است»، «انتخابات نبرد است» و «انتخابات رقابت است» از سوی هر دو جناح سیاسی با کمیتهای متفاوت به کار رفته است. یافتة جدید این پژوهش این است که در این استعارهها، خودی در محورهای حالا، اینجا و مثبت نزدیک به مرکز اشاری و غیرخودی یا رقیب در ابعاد آنوقت، آنجا و منفی، دور از مرکز اشاری و ارزشهای آن مفهومسازی شده است. این مقاله نشان میدهد ساختها و فرایندهای سیاسی مثل تقابل میان خودی/غیرخودی در زبان به صورت استعاری بر روی محورهای اشاری شیلتون قابل بازنمایی است.
مقاله پژوهشی
ثمینه رازقی؛ فرهاد ساسانی؛ مرجان طاهری
چکیده
هر بخش از گفتوگو و مکالمه با آنچه در پیش و یا پس از آن میآید مرتبط است، اما گاهی فاصلۀ بسیاری میان موضوع پایانی و موضوع آغازین گفتوگو دیده میشود. هابز (1990) این پدیده را رانش موضوعی مینامد و برای بررسی آن چهار رابطۀ پیوستگی تعریف میکند. حفظ پیوستگی در محیطهای عمومی چندکاربریِ ارتباط رایانهمدار دشوار است، زیرا پیامها ...
بیشتر
هر بخش از گفتوگو و مکالمه با آنچه در پیش و یا پس از آن میآید مرتبط است، اما گاهی فاصلۀ بسیاری میان موضوع پایانی و موضوع آغازین گفتوگو دیده میشود. هابز (1990) این پدیده را رانش موضوعی مینامد و برای بررسی آن چهار رابطۀ پیوستگی تعریف میکند. حفظ پیوستگی در محیطهای عمومی چندکاربریِ ارتباط رایانهمدار دشوار است، زیرا پیامها به ترتیب اولویت زمانیِ معکوس به نمایش در میآیند و نمیتوان بهسادگی دید که چه پیامی به پیش از خود اشاره دارد. از طرف دیگر نیز، پیامهای مداخلهگری میان پیامهایی که از نظر منطقی یک زنجیره را تشکیل داده و پیوسته است نیز دیده میشود. در نتیجه، میتوان رانش موضوعی و رابطههای پیوستگی در مکالمات صورتگرفته در زیر دیوارنوشتههای شبکههای مجازی را نیز مورد بررسی قرار داد. در این پژوهش سعی شده است با استفاده از نظریۀ هابز (1990) و هرینگ و نیکس (1997) به بررسی پیوستگی در 27 دیوارنوشته و 4881 کامنت اینستاگرام پرداخته شود. یافتههای این پژوهش نشان میدهند در کامنتهای مرتبط با دیوارنوشتهها ترتیب استفاده از رابطههای پیوستگی عبارتند از: ارتباط موضوعی و تغییر موازی با فاصلۀ 3، 2 و 1، گسست با فاصلۀ 4، توضیح با ترتیب فاصلههای 3، 2 و 1 و فراسخن با فاصلۀ 0، 4، 3، 1 و 2. در کامنتهایی که زنجیرههای مداخلهگر ایجاد میکنند ترتیب رابطههای پیوستگی را میتوان به صورت زیر تعریف کرد: ارتباط موضوعی با کمترین رابطۀ معنایی، توضیح با ترتیب فاصلههای 1، 3 و 2، تغییر موازی با ترتیب فاصلههای 1، 3 و 2 و فراسخن با فاصلۀ صفر و 2.
مقاله پژوهشی
تحلیل گفتمان
مهسا کمال پور؛ شهرام مدرس خیابانی؛ محمد جواد حجازی
چکیده
تبلور و انعکاس افکار، باورها و بهطورکلی ایدئولوژی در صورتهای زبانی یکی از کانونهای موردتوجه در بسیاری از حوزههای زبانشناسی ازجمله تحلیل گفتمان انتقادی بوده است. تولید متنهای ادبی اعم از داستان، رمان و سفرنامه، برگرفته از ایدئولوژی نهفتة نویسندگان است که سعی دارند مخاطب را به سمت آنچه مدنظرشان است، سوق دهند. ...
بیشتر
تبلور و انعکاس افکار، باورها و بهطورکلی ایدئولوژی در صورتهای زبانی یکی از کانونهای موردتوجه در بسیاری از حوزههای زبانشناسی ازجمله تحلیل گفتمان انتقادی بوده است. تولید متنهای ادبی اعم از داستان، رمان و سفرنامه، برگرفته از ایدئولوژی نهفتة نویسندگان است که سعی دارند مخاطب را به سمت آنچه مدنظرشان است، سوق دهند. از سوی دیگر با گسترش علم زبانشناسی پیکرهای، شرایط برای تجزیهوتحلیل حجم زیادی از دادههای زبانی، بیشازپیش فراهم شده است. یکی از مفاهیم مهم در زبانشناسی پیکرهای موضوع کلیدواژگی است. منظور از کلیدواژه، واژة پربسامد در یک پیکره نیست، بلکه منظور واژههایی است که در یک متن خاص بیش ازآنچه از یک پیکره انتظار میرود، فراوانی بالایی داشته باشد. در این پژوهش بر آنیم تا با تکیهبر کلیدواژههای موجود در دو اثر جلال آل احمد، یعنی «خسی در میقات» و «غربزدگی» و با بهرهگیری از رویکرد نظری بیکر (2006) به بررسی فضای سیاسی و اجتماعی حاکم در آثار وی بپردازیم. برای دستیابی به این هدف، پس از ایجاد پیکرة مرجع، شامل تمام آثار جلال آل احمد، به کمک نرمافزار ورد اسمیت، 20 کلیدواژه از این دو اثر استخراج شد و سپس در قالب جملههای نمونه مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل نشاندهندۀ تبلور ایدئولوژی جلال آل احمد یعنی نقد غربزدگی و ماشینزدگی، مبارزه با بیعدالتی، ارتقای جامعۀ انسانی، ریشهیابی علل شکستها، دستیابی جامعۀ ایرانی به آزادی، عدالت، رفع تبعیض طبقاتی و تلاش برای حفظ هویت فرهنگی در این دو اثر بوده است.
مقاله پژوهشی
زبان و فرهنگ
سهیل دانش زاده؛ بهروز محمودی بختیاری
چکیده
در شش دهۀ اخیر توصیف مصادیق جنسیتزدگی در زبان و ارزیابی انتقادی این مظاهر گسترش چشمگیری یافته است. انگیزۀ نظری این توجه کمسابقه این مدعای زبانشناسی انتقادی است که بر حسب آن رویدادهای زبانی، همزمان، مولّد و فراوردۀ ساختارهای اجتماعیاند و الگوهای حاکم بر بازنماییهای زبانی بالقوه متأثر از علایق گروههای اجتماعی مسلط هستند. ...
بیشتر
در شش دهۀ اخیر توصیف مصادیق جنسیتزدگی در زبان و ارزیابی انتقادی این مظاهر گسترش چشمگیری یافته است. انگیزۀ نظری این توجه کمسابقه این مدعای زبانشناسی انتقادی است که بر حسب آن رویدادهای زبانی، همزمان، مولّد و فراوردۀ ساختارهای اجتماعیاند و الگوهای حاکم بر بازنماییهای زبانی بالقوه متأثر از علایق گروههای اجتماعی مسلط هستند. در چارچوب چنین نگرشی است که ردیابیِ مصادیق جنسیتزدگی، به عنوان یک گرایش اجتماعی، در شیوههای کاربری زبان اهمیتی برونزبانی مییابد. جستوجوی نابرابری جنسیتی در آن دسته از فراوردههای زبانی که درآمیخته با فرهنگ عامه هستند، میتواند سرنخهای قابلاعتنایی از نظم اجتماعی مولد آنها به دست دهد. جوک را میتوان یکی از مصادیق پیشنمونهایِ چنین فرآوردههایی دانست. این پژوهش نیز میکوشد در چارچوب بصیرتهای زبانشناسی انتقادی و با نظر به کردارِ اجتماعی برسازندۀ جوک فارسی مصادیق جنسیتزدگی گفتمانی را در زبان- فرهنگ جوکگویی فارسی شناسایی، شمارش و تبیین کند. به منظور دستیابی به این هدف نُه شاخص جنسیتزدگی متناسب با ویژگیهای این گونۀ گفتمانی خاص استخراج شدند و در پیکرهای متشکل از جوکهای محبوب فارسی وارسی گشتند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که مظاهر گوناگون جنسیتزدگی در زبان-فرهنگ جوکگویی فارسی فراوانیِ قابلاعتنایی دارند؛ افرونبراین، این نتیجه حاصل شده است که جنسیتزدگی در جوک منحصر به بهرهبرداری از درونمایههای جنسیتزده به عنوان عوامل خندهآفرین نیست و مظاهر زبانی- ساختاری جنسیتزدگی گفتمانی در کلیّت جوک فارسی و فراتر از محدودۀ جوکهای جنسیتزده حضوری چشمگیر دارند.
مقاله پژوهشی
نرگس رحمانی؛ بهزاد رهبر؛ محمد رضا اروجی
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی کارکرد تابوهای زبانی سینمای معاصر ایران و تأثیر جنسیت شخصیتهای فیلمها و فیلمنامهنویسان در ابراز آنها میپردازد. بیست فیلم منتخب، در بازۀ زمانی سالهای 1376 تا 1396 بوده و پس از مشاهدۀ فیلمها، دادهها استخراج و یاداشتبرداری گردیدهاند. در این راستا، طبقهبندی وارداف (2006) اصلاح شده و با فرهنگ ایران ...
بیشتر
پژوهش حاضر به بررسی کارکرد تابوهای زبانی سینمای معاصر ایران و تأثیر جنسیت شخصیتهای فیلمها و فیلمنامهنویسان در ابراز آنها میپردازد. بیست فیلم منتخب، در بازۀ زمانی سالهای 1376 تا 1396 بوده و پس از مشاهدۀ فیلمها، دادهها استخراج و یاداشتبرداری گردیدهاند. در این راستا، طبقهبندی وارداف (2006) اصلاح شده و با فرهنگ ایران تطابق یافته است. نتایج نشان میدهد از میان کارکردهای طبقهبندی مذکور، جلب توجه، تحریک و تحقیر در سینمای ایران مشاهده گردید. بهعلاوه، چهار کارکرد جدید شامل تأکید، تخلیۀ روانی، ترس و ابراز محبت نیز شناسایی شدند. بر اساس نتایج، دشواژههای مربوط به تخلیۀ روانی با فاصلهای قابلتوجه با سایر دشواژهها، با میزان 49% دارای بیشترین فراوانی هستند. در ارتباط با جنسیت، یافتههای این پژوهش مؤید آن است که کاربرد دشواژه در میان شخصیتهای مرد بیش از شخصیتهای زن است. از طرفی، فیلمنامهنویسان زن در قیاس با فیلمنامهنویسان مرد از دشواژههای بیشتری بهره بردهاند. نتایج حاصل در شناخت هرچه بیشتر جلوههای بیانی غیررسمی زبان مؤثر بوده و لایههای پنهان شیوههای بروز احساس در موقعیتهای انسانی مکالمه را واکاوی میکند. نمایشنامهنویسان، فیلمنامهنویسان، طراحان زبانی، زبانشناسان و حتی معلمان زبان میتوانند از یافتههای این پژوهش بهره ببرند.
مقاله پژوهشی
و سایر موضوعات پیشنهادی
سیده فاطمه هاشمی؛ فاطمه علوی؛ فاطمه کرمپور
چکیده
هدف از مطالعۀ حاضر بررسی نحوۀ فضاسازی و چگونگی انتقال فضا طی فرایند ترجمه از انگلیسی به فارسی با تکیه بر نظریۀ فضاهای ذهنی فوکونیه (1998) است. این مقاله بر آنست که نقش و بسامد عناصر فضاساز در تشکیل فضاهای ذهنی و میزان همسویی فضاهای ذهنی نزد مخاطبان دو زبان را ارزیابی نماید. نقش عوامل بافتی، کاربردشناختی و تأثیر مترجم در انتقال فضاهایی ...
بیشتر
هدف از مطالعۀ حاضر بررسی نحوۀ فضاسازی و چگونگی انتقال فضا طی فرایند ترجمه از انگلیسی به فارسی با تکیه بر نظریۀ فضاهای ذهنی فوکونیه (1998) است. این مقاله بر آنست که نقش و بسامد عناصر فضاساز در تشکیل فضاهای ذهنی و میزان همسویی فضاهای ذهنی نزد مخاطبان دو زبان را ارزیابی نماید. نقش عوامل بافتی، کاربردشناختی و تأثیر مترجم در انتقال فضاهایی همسان از دیگر مواردیست که در این پژوهش بدان پرداخته شده است. پیکرۀ دادههای پژوهش مشتمل بر 100 جمله از دو رمان بادبادکباز (حسینی، 2003) و پیرمرد و دریا (همینگوی، 1990) و معادل فارسی این دو اثر (غبرائی، 1396؛ دریابندری، 1385) است که با یکدیگر مقایسه و به صورت توصیفی تحلیلی ارزیابی گردیدهاند. یافتههای پژوهش گویای آنست که بیشترین بسامد عناصر فضاساز به گروههای حرف اضافه و عناصر قیدی اختصاص دارد و علیرغم برخی تفاوتها در نوع و تعداد فضاسازهای دو زبان، فضاسازی به صورت تقریبا همسان صورت میپذیرد. نقش عوامل بافتی و کاربردشناسی نیز از طریق ابهامزدایی از برخی واژهها، در ترجمۀ صحیح متن و انتقال جزئیّات فضای ذهنی، مهم ارزیابی گردید.